سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشق عشق

هو المحبوب امروز بعد از مدتها تصمیم به نگاشتن حرفهای دلم بر روی سطور این فضای مجازی نموده ام،نمیدانم آغاز گر انباشته های دلم چه باشدولی خوب میدانم که دلم بدجور هوای آنکه

دلم با اوست را میکند مولایم ای صاحب حقیقی این عصر چندیست که بی تاب ترین بی تاب شدم نفسهای شمرده شمرده ام به تلاطم افتاده است و چشمانم دریایی شده از اشک ،نه اینکه بگویم صفا و صیقلی داده باشم دل را اما ویارهوای تو دارد،روزگارم میگذرد برخلاف آرزوهایم من نیز خود را رها نموده ام از خودم من دیگر من نیستم ،بسان بچه ای که دست مادرش را رها نموده و با چهره ای مضطرب از آن سو به آن سو می دود تو دستم بگیر نگذار این کودک درون ناآرام مضطرب باشد نگذار لحظاتی را که باید در آرامش و آرزوهایش سپری کند در انبوه دلهره های فردا بگذراند ،دستم بگیر که من غیر از تو کسی ندارم این صدای نحیف من است که به سختی شنیده میشود من که را دارم ؟ خدایا تو زیباترین ملجا امید منی دلمرا روشن کن به  دریچه ای از لطف بی کرانت ...


ارسال شده در توسط مریم